نامهای به پدرم| ولی سردار خیالتان راحت!
به گزارش نوید شاهد البرز؛ «طهورا قربانیمقدم» از شرکت کنندگان مسابقه «نامهای به پدرم» است که نامه اش توسط داوران حائز رتبه برترشد. نامه این شرکت کننده را درادامه می خوانید.
«هوای چشمانم چند روزی است زیاد بارانی میشود، اشکهایم قطره قطره سرازیر میشود، احساس نفرت تمام وجودم را پر میکند، نفرت از آتش، نفرت از انفجار، حتی نفرت از صدای تیک تاک عقربهها وقتی به ساعت یک و بیست دقیقه نزدیک میشود!
نوای «اللهم لا نعلم منه الا خیرا» در گوشم میپیچد، دیدگان اشک آلود حضرت ماه جلوی چشمانم قرار میگیرد، بغض راه نفس کشیدنم را میبندد...
نجوا میکنم که چرا رفتی؟! و باز هم چشمانم میبارد اما باران چشمانم باغ خشکیده دلم را آباد نمیکند.
چرا غم فراقت برایم عادی نمیشود؟!
چرا هر بار اسمت را میشنوم؛ دستانم سرد میشنود؟!
چرا وقتی به نبودنت فکر میکنم احساس یتیمی تمام وجودم را فرا میگیرد؟!
میدانی حاجی!؟ وقتی تو آغوشت را در برابر انفجار باز کردی درِ قلب خیلی از ما دیگر به روی خوشی باز نشد!
یا وقتی گریه آقایمان را دیدیم چشمانمان هیچ وقت مثل قبل بارانی نشد!
ولی سردار خیالتان راحت!
ابا عبدالله کمرش بعد از سقّا خم شد چون یاوری نداشت، اما ما اجازه نمیدهیم کمر اقایمان بعد از علمدارش خم شود، نمیگذاریم تنها بگذارید.
دست بریده ات کمرمان را شکست اما همان دست، دستگیرمان خواهد شد و ما با یاری مولایمان عبّــاس دلهای داغ دیده مان را با انتقام تسکین میدهیم و جای خالیَت را برای حضرت آقا پر می کنیم.
انتهای پیام/